يکشنبه 4 آذر 1403

موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز

موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز Tabriz Mostamandan Charity Institute
تاریخ : يکشنبه 18 دي 1401
کد 250

رویای یک زندگی ساده در خواب های کوتاه

قصه غمناک زن متکدی قبل و بعد آشنایی با خیریه مستمندان تبریز

قصه زنی تنها که مبتلا به یک بیماری نادر مغزی است و به هر دليل ناچاراست به تنهايي صفر تا صد زندگي خود و دخترش را مديريت کند و بار سنگين زندگي را به دوش بکشد.
به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز، در خیابان زنی میانسال که درزمین افتاده است نظرم را جلب می‌کند. نزدیک تر می‌روم و ماجرای بیهوش شدنش را از مردمانی که در اطرافش ایستاده بودند، جویا می‌شوم. یکی از مردمان حاضر در آن صحنه گفت؛ «این خانم در صف نان ایستاده بود و قبل از بیهوش شدن، اطلاع داده بود که تا چند دقیقه بعد به‌خواب خواهد رفت و خودش نیز از خواب بیدار خواهد شد. از مردم خواسته بود اگر به خواب رفت روی او آب نپاشند و بعد از بیدارشدنش به او بگویند که دچار فراموشی شده و صحنه های قبلی را به او یادآوری کنند».
بعد از چند دقیقه انتظار که بیدار می‌شود و خودش را به‌خاطر می‌آورد، صحبت هایش را با بغضی در گلو و اشكی در چشم شروع می‌كند و می‌گوید؛ « بیماری حمله خواب(نارکولپسی) را از کودکی به ارث برده‌ام و چند سالی است از این بیماری به شدت رنج می برم».
راضیه بانوی 36 ساله اهل تبریز است که پدر، مادر و خواهر و برادری ندارد و بعد از 10 سال زندگي مشترک با وجود داشتن يک دختر نوجوان 15 ساله، به دلیل بیماری اش از همسرش جدا شده و دچار افسردگی شده است. این قصه زنی تنها است که مبتلا به یک بیماری نادر مغزی است و به هر دليل ناچاراست به تنهايي صفر تا صد زندگي خود و دخترش را مديريت کند و بار سنگين زندگي را به دوش بکشد.
راضیه ازمهم ترين دغدغه‌ها و چالش هايش مي گويد: «همین بیماری باعث شده تا از همسرم متارکه کنم و یا نتوانم در جایی، کار مفیدی انجام دهم و به دلیل مصرف داروهای اعصاب و افسردگی، دچار اضافه وزن و افسردگی شدید شده ام».
وی درخصوص بیماری اش توضیح داد و گفت: «حمله ناگهانی خواب و از دست دادن کنترل ماهیچه‌ها در اثر نوعی بیماری به نام "حمله خواب" یا "نارکولپسی "ایجاد می‌شود؛ این بیماری اضطراب‌آور باعث برخی از اختلالات در زندگی شخصی ام شده است چرا که از لحاظ فیزیکی هیچ امنیتی نداشته و فعالیت‌های روزمره‌های زندگی مانند آشپزی یا حتی راه رفتن می‌تواند خطرناک باشد.چندبار موقع غذا پختن، دچار حمله خواب شدم و درون روغن سرخ شده افتاده و دست و پایم را سوزانده‌ام. هر وقت بیرون می‌روم، سرپا خوابم می‌برد و چندبار با شیشه‌های شکسته صورتم را زخمی کرده‌ام. این بیماری باعث کاهش اعتمادبه‌نفس و کاهش حافظه و تمرکزم شده که در نهایت منجر به مشکلات روحی روانی نیز می‌شود».
راضیه افزود: «پدرم سرایدار مدرسه بود و مادرم فوت کرده است. برادر و خواهری ندارم. دریک خانه در منطقه پایین شهر با دخترم اجاره نشین هستم و هیچ درآمدی بغیر از سبزی پاک کردن و فروختن آن نداشتم. بارها من و دخترم با گرسنگی، شب ها سرمان را روی بالشت گذاشته‌ایم. بزرگترین دغدغه ام، تصور آینده دخترم اسراء است که برایم وحشتناک است».
وی ادامه داد: «همه این شرایط باعث شد تا به تکدی گری روی بیاورم و سردی و گرمی آسفالت‌های خیابان و نگاه‌های رنگی مردم را تحمل کنم تا بتوانم خواسته های دختر نوجوانم را به استجاب برسانم».
راضیه گفت: «در یکی از روزها توسط امور ساماندهی متکدیان موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز با حمایت های موسسه آشنا شدم و درحال حاضر عضو مددجویان آن موسسه محسوب می شوم».
این بانوی سرپرست خانواده گفت: «با همياري و حمایت موسسه خيريه حمایت از مستمندان تبریز ديگر لازم نيست دستم را جلوي کسي دراز کنم و توانسته ام تکدي گري را کنار گذاشته و بار ديگر به زندگي امیدوار باشم». 
به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز، قصه این زنان ، مشتی است نمونه خروار و آن چه در مسئله درک و توان افزايي زنان سرپرست خانوار بيش از کمک هاي حمايتي ضروري به نظر مي رسد، شناسايي دغدغه هاي واقعي اين قشر است.
انتهای پیام/

تبریز شهر بدون گدا

لبخند دوباره آسیب دیدگان از اعتیاد در کمپ رهایی کو ...

مستمندان تبریز: و به برقراری ارتباطات دوسویه و توسعه تعامل و همکاری ها در راستای ...

پایان داستان مردان چادری در تبریز!

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، به همت موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز، با ...

    موسسه در رسانه ها

    نشست خبری هیأت مدیره موسسه خیریه حم ...

    هیأت مدیره موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز صبح ...